بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 6
آقای احمدی نژاد! پنیر نخورید تا ابرقدرت شویم
جناب آقای محمود احمدی نژاد
ریاست فعلی جمهوری اسلامی ایران
شاید بسیاری از خوانندگان نوشته های من فکر کنند که این نویسنده به کدام دلیل منطقی این نامه را برای شما می نویسد و اصولا نوشتن این نامه چه اهمیتی دارد، البته من در طول این نامه همه این موارد را هم برای شما و هم برای خوانندگان عزیز توضیح خواهم داد و البته منتظر می مانم تا پاسخ شما را نیز دریافت کنم.
اول اینکه ای کاش می توانستم به جای نوشتن این نامه از راههای ساده ترین از جمله نشان دادن تصاویر مناسب همراه با توضیحات ساده برای فهماندن برخی مسائل لازم الذکر( چیزهایی که باید یادآوری کرد) استفاده کنم، تا هم مطمئن شوم که منظور مرا می فهمید و هم مورد این انتقاد قرار نگیرم که چرا چیزهای سخت سخت را برای شما می گویم. در هر حال من تلاش می کنم از واژه ها( یعنی لغات و کلمات) ساده استفاده کنم که منظورم را به شما برسانم.
دوم اینکه اگر متوجه بخشی از مطالب نشدید، به برخی از اطرافیان تان مانند آقای سلطانیه یا آقای لاریجانی یا آقای حداد عادل بگوئید تا کلمات سخت و پیچیده را برایتان توضیح دهند. من می دانم که شما مدتی دانشجوی رشته مهندسی بودید و حتی شنیده ام که در برخی دروس ریاضی هم شاگرد زرنگی بودید، اما به هر حال ممکن است چیزهایی را متوجه نشوید، آنها را بپرسید.
آقای محمود احمدی نژاد!
فرض کنیم شما در حال حاضر رئیس جمهور هستید و قصد دارید به مردم خدمت کنید. من فرض می کنم که همینطور است. به همین دلیل برخی موارد را که در این باب اهمیت دارد، مورد اشاره قرار می دهم، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید( منظور از قبول افتد این است که مورد قبول قرار بگیرد و منظور از چه در نظر آید این است که مورد نظر شما واقع شود.) متاسفانه من به دلیل اینکه در این مدت نسبت به شما نظر خوبی نداشتم، بسیاری از مسائل را توضیح ندادم، لذا سعی می کنم همه مواردی که در شش ماه اخیر لازم به گفتن بود، اکنون بگویم.
1) نان و پنیر و هواپیما: اولین نکته ای که می خواهم بگویم این است که شما چند بار گفته اید که برای صرفه جویی در سفرهای استانی شما و هیات همراه تان نان و پنیر می خورید، تا هزینه زیادی به دولت و ملت تحمیل نشود. چنانکه می دانید و در طب سنتی هم گفته شده است، مصرف زیاد پنیر باعث خنگ شدن و کند شدن مغز آدم می شود، با توجه به اینکه این هیات دولت پنبر نخورده هم مشکل دارند، خواهشمند است اولا از مصرف زیاد پنیر چه برای خودتان و چه برای سایر همکارانی که از ضریب هوشی مناسبی برخوردار نیستند خودداری نموده و حداقل به جای آن کره و مربا بخورید، ضمن اینکه باید بدانید که قیمت بلیط هواپیمای شما و همراهان تان به نسبت هزینه غذا حدودا پنجاه برابر است و اینکه شما هزینه را از پنج میلیون و صد هزار تومان به پنج میلیون و سی هزار تومان کاهش می دهید، ارزش عذاب کشیدن ندارد، پیشنهاد می کنم همان چلوکباب برگ را بخورید که حداقل وقتی بعد از این همه پرواز مشغول سخنرانی می شوید، پنیر مصرف شده روی نظرات تان تاثیر نگذارد.
2) بند کفش تان را ببندید: البته ساده زیستی امری بسیار مهم است، بخصوص برای کسانی که عقل شان را بکار نمی اندازند و به این فکر نمی کنند که این ساده زیستی اصولا چه فایده ای به حال ملت دارد، اما من فکر می کنم برای مردم ایران مهم است که رئیس جمهوری که حالا به هر دلیل رئیس جمهور شده است، تلاش کند که آبروی مردم را جلوی دوربین نبرد. البته شما می توانید اینقدر ساده زیست باشید که توی خانه خودتان با شورت مامان دوز یا پیژامه راه بروید و یا توی خانه دمپایی بپوشید و از جوراب پاره در هنگام رفتن به توالت خانه تان استفاده کنید، اما از شما خواهش می کنم که وقتی در یک اجلاس بین المللی یا در یک دیدار عمومی قرار می گیرید، سعی کنید از کفش تمیز استفاده کنید، جلوی مردم خم نشوید و بند کفش تان را جلوی مردم نبندید، اگر پای تان خارید جلوی مردم کفش تان را در نیاورید و خرت و خرت پای تان را نخارانید، پشت کفش تان را نخوابانید. این کارها برای یک رئیس جمهور خوب نیست. البته وقتی تنها هستید هر کاری دلتان خواست بکنید، می توانید در تنهایی کفش تان را دربیاورید و آویزان کنید به گردن تان و پای تان را بخارانید، اصلا می توانید با سمباده هر جای تان را دوست دارید قشو بکشید. به ما ربطی ندارد، اما خواهش می کنم جلوی انظار عمومی از این رفتارهای عنیف خودداری کنید. البته من حدس می زنم که شما در این 48 سال عادت نکرده اید که درست کفش بپوشید، پسر یا دخترتان هم به شما تذکر نداده که بابا! این کار زشت است، ممکن است از کسانی باشید که اصولا پوشیدن کفش ناراحت شان می کند، بسیاری از هموطنان روستایی عزیز کشور، وقتی گیوه را کنار می گذارند و کفش می پوشند سه چهار سالی طول می کشد تا به کفش عادت کنند، شما می توانید از کفش های بدون بند استفاده کنید، این جوری مشکل بازشدن بند کفش را هم نخواهید داشت.
3) یادداشت کنید: یکی از مسائل مهمی که برای آدمهای پرکار پیش می آید فراموشی است. این افراد یادشان می رود چه کارهایی داشتند و دارند و به همین دلیل کاری را که باید انجام دهند، نمی دهند و کاری را که قرار نبود انجام دهند، انجام می دهند. این افراد باید کارهای شان را یادداشت کنند، در غیر این صورت یک کار را شروع می کنند، و بعد چون فراموشش می کنند، یک کار دیگری را آغاز می کنند و دومی هم پس از مدتی به شرح ایضا( یعنی مانند همان کار قبلی، آیا این توضیح قانع کننده است یا خودتان از بقیه سووال می کنید که متوجه منظور بشوید؟) فراموش می شود. من فکر می کنم حالا که فرض می کنیم شما ممکن است مدتی رئیس جمهور باشید، برای این مدت سعی کنید یک دفتر چهل برگ از دفترهای بچه های تان قرض کنید و کارهای تان را در آن یادداشت کنید تا فراموش نکنید. همراه با خودتان خودکار هم داشته باشید، اما خواهش می کنم اگر به همراه داشتن خودکار عادت ندارید، آنرا با درباز در جیب نگذارید، چون ممکن است جوهر آن بریزد و جیب تان را کثیف کند، در خودکار را ببندید. در این شش ماه گذشته شما چند بار به دلیل همین یادداشت نکردن، سیاست های کشور را تغییر دادید، مگر قرار نبود با مافیای نفتی مبارزه کنید؟ مگر قرار نبود شر خانواده های نفتی را از اقتصاد کشور بکنید؟ مگر قرار نبود منافع نفت را به سر سفره های مردم ببرید؟ مگر قرار نبود که اسرائیل را از روی صحنه جهان حذف کنید؟ مگر قرار نبود طرح نوینی برای اصلاح سازمان ملل متحد پیشنهاد کنید؟ مگر قرار نبود وام ازدواج بدهید؟ اگر شما یک دفترچه یادداشت داشتید و اینها را نوشته بودید، الآن دولت یک کاری برای انجام دادن داشت و بیخودی گیر نمی دادید به قضیه کیک زرد و انرژی هسته ای و انگار که شورای نگهبان شما را برای تولید انرژی هسته ای رئیس جمهور کرده است. من از شما خواهش می کنم یک دفتر یادداشت برای خودتان بخرید و این مسائل را یادداشت کنید، چون می ترسم همانطور که هفته پیش به دلیل آلزایمر سیاسی فراموش کردید که در دوران انتخابات وعده داده بودید که نفت را به سر سفره ملت می کشانید و گفتید که اصلا چنین چیزی نگفتم، سه ماه دیگر اعلام کنید که جمهوری اسلامی قصد دارد پسته کشور را ملی کند و فراموش کنید که «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» و شش ماه دیگر اعلام کنید که اصلا قرار نبود ما غنی سازی کنیم و غنی سازی سیاست خاتمی برای ضربه زدن به امام زمان بود، لطفا یادداشت کنید.
4) لباس محلی نپوشید: من چند باری عکس های شما را با لباس محلی لری و ترکمنی و لباس های دیگر دیده ام. خواهش می کنم یک بار دیگر به این عکس ها نگاه کنید و به چهره خودتان در آن دقت کنید. ( دقت کنید یعنی کمی فکر کنید، اگر اشکالی ندارد.) واقعیت این است که شاید کسانی که این لباس ها را برای شما آماده می کنند، کمی آدمهای بدجنسی هستند و می خواهند شما را دست بیندازند، اکثر این لباس ها به تن شما گریه می کند( توضیح: وقتی یک لباس برای تن کسی گشاد است، اصطلاحا می گویند که به تن او گریه می کند.) البته می دانید که غالبا لباس های محلی را برای افراد قدبلند و چهارشانه و درشت هیکل می دوزند، به همین دلیل لباس ها اندازه شما که کوچک اندام هستید، نمی شود و به نظر می آید که محمود احمدی نژاد توی لباس گم شده است. البته زیاد مهم نیست، چند دقیقه بعد دوباره پیدا می شوید. ولی من پیشنهاد می کنم این لباس ها را نپوشید. یا حداقل قبل از سفر اندازه تان را بدهید که لباس را به اندازه شما بدوزند و بعد آنرا بپوشید. یادتان باشد که فعلا ملت ایران تا جایی که می توانند احتیاج به خنده دارند و گاهی به همین قصد این کارهای زشت را می کنند، اما شما نباید اجازه بدهید که رئیس جمهور این کشور اسباب مسخره مردم شود. البته این فقط یک پیشنهاد است، ممکن است که دوست داشته باشید که هر کار دیگری بکنید، خوددانید. نکته دیگری هم که باید بگویم درباره انتخاب لباس مناسب است. البته شما مختار هستید که هر لباس جوادی که دوست داشتید بپوشید، ولی پیشنهاد می کنم که در پوشیدن لباس به موارد زیر توجه کنید. اولا: از کت گشاد استفاده نکنید، اگر به این فکر می کنید که مانند دوران نوجوانی که کت بزرگتر می خریدیم که بعدا اندازه مان بشود، شما هم به همین دلیل کت گشاد می خرید که تا دور دوم ریاست جمهوری اندازه تان بشود، این کار اشتباه است، چون مطمئنا شما از این به بعد قدتان بزرگتر نخواهد شد و هیکل تان هم درشت تر نخواهد شد، بنابراین لباس را به اندازه خودتان تهیه کنید. دوما: از پوشیدن جوراب سفید با کت و شلوار مشکی خودداری کنید، اصلا جالب نیست، سعی کنید دیده نشود و جیغ نزند. سوما: وقتی کت و شلوار نو می خرید، برچسب هایی که به آن آویزان است بکنید.
5) موها را شانه کنید: خیلی از مردان از این قرتی بازی ها خوششان نمی آید. مثلا همین آقای رجبعلی مزروعی شش سال طول کشید تا عادت کند موهایش را شانه کند. ممکن است فکر کنید برای رئیس جمهوری که هر روز با سختکوشی مشغول به کار است، هیچ اهمیتی ندارد که موهایش را شانه کند یا نکند، این حرف درستی است، اما ربطی به شما ندارد، شما که روزانه هشت ساعت کار نمی کنید که نگران شانه نکردن موهای تان نیستید. البته بعضی ها هستند که شانه توی موهای شان گیر می کند و دندانه های شانه در حین مرتب کردن موها کنده می شود و می شکند، در این حالت وسیله ای سالها قبل اختراع شده است به نام برس مو( با برس واکس کفش فرق دارد) این برس های مو برای مرتب کردن موهاست و جوری است که دندانه های آن نمی شکند و موهای تان را حتی اگر یک ماه هم حمام نرفته باشید درد نمی آورد و موها را نمی کند. از برس مو استفاده کنید و موهای تان را بخصوص قبل از عکس گرفتن شانه کنید.( مجددا تذکر می دهم که حتما از برس مو استفاده کنید نه برس کفش، چون اگر از برس کفش استفاده کنید موهای تان را نمی توانید شانه کنید.)
6) مدیریت جهانی و ابرقدرت ها: قبلا چند بار گفته اید که ما قصد داریم که مدیریت جهان را برعهده بگیریم و سه روز قبل هم گفتید که ایران با یک تلاش ساده در مدتی کوتاه می تواند جزو یکی از ابرقدرت ها شود. آیا منظورتان ابرقدرتهای راستکی مثل چین و آمریکا بود یا به قدرت های بزرگی مثل انگلیس و فرانسه و آلمان یا روسیه گفتید ابرقدرت؟ یا منظورتان ابرقدرت هایی مانند کویت و افغانستان و عراق و لبنان بود؟ اگر منظورتان از ابرقدرت کشوری مثل چین و آمریکا بود، به نظرم باید در هنگام حرف زدن دقت بیشتری بکنید، اصولا این کار را انجام دهید. دوست عزیز! من پیشنهاد می کنم ده روز از وقت خود را به صورت معمول و نه به عنوان دیپلمات یا مثلا رئیس جمهور در یکی از این ابرقدرت ها بگذارید و ببینید این کشورها چگونه اند. البته از نظر من به عنوان یک ایرانی که به ایرانی بودنش مغرور است، قطعا راههایی وجود دارد که ایران می تواند ابرقدرت بشود، به نظرم باید راههای زیر را انجام داد:
الف: ابرقدرت ها را مغزهای بزرگ اداره می کنند. به همین دلیل ابرقدرت ها یا از مغزهای خودشان استفاده می کنند یا مغزهای دیگران را جذب می کنند، شما وقتی از مغز دیگران استفاده نمی کنید و باعث فراری دادن مغزهای اندیشمند از کشور می شوید( در مورد خودتان حرفی نمی زنم، چون موضوعیت ندارد.) فکر می کنید با کدام مغزهای متفکر می توانیم ابرقدرت شویم؟
ب: ما می توانیم بدون استفاده از مغزمان و با استفاده از نیروی کارمان، مثل چینی ها تبدیل به یک ابرقدرت بشویم، اما این کار سختی است، اولا باید جمعیت کشور بیست برابر بشود( که این خودش حداقل 150 سال طول می کشد.) و یا اندازه کشور پنج برابر بشود( که این کار هم ده میلیون سال طول می کشد.) بنابراین حداقل دویست سالی طول می کشد که ما ابرقدرت بشویم.
پ: به نظر شما ممکن است کشوری ابرقدرت بشود و رئیس جمهورش احمدی نژاد باشد؟ من نمی خواهم قضاوت کنم. خودتان که در این حد می فهمید.
7) مقررات و تشریفات بین المللی: یکی از نکات مهمی که می خواهم به عنوان یک برادربه شما تذکر بدهم این است که اصولا از شما خواهش می کنم به عنوان رئیس جمهوری که به هر تقدیر شورای نگهبان یک کشور همگی به او رای داده و او را انتخاب کرده اند، مقررات تشریفات بین المللی را رعایت کنید. مثلا وقتی به ملاقات پادشاه عربستان سعودی می روید، با او مودبانه برخورد کنید و وقتی وقت گفتگو تمام شد به او گیر ندهید و مثل چسب همینطوری کنارش باقی نمانید. مودبانه رفتار کنید.( البته من نمی دانم منظورم را از کلمه مودبانه می فهمید یا نه، اصولا کلمه دیگری که بتوانم این موضوع را با آن برایتان توضیح دهم بلد نیستم. این نکته را از آقای جواد لاریجانی بپرسید، شاید او بتواند با نشان دادن عکس ها و توضیحات بیشتر منظور را بفهماند.) وقتی به یک جایی مثل نیویورک می روید( امیدوارم باز هم بروید) یادتان باشد که همه افرادی که در اجلاس نشسته اند در کشور خودشان همین موقعیت شما را دارند و حتی اکثرشان بدون تقلب در انتخابات برگزیده شده اند و واقعا رئیس جمهور هستند، و اینطور نیست که این افراد مثل شهرستانهایی که برای سخنرانی شما می آیند آمده باشند که ببینند این یارو که رئیس جمهور شده و این حرف های عجیب و غریب را می زند چه شکلی است. در آنجا باید مودبانه رفتار کنید( به جواد لاریجانی رجوع شود.)
8) نورافکن و هاله نور: این توضیح را قبلا هم گفتم و حالا هم می گویم تا بعدا هم بخاطر بسپارید. وقتی وارد سالن سخنرانی می شوید، برای اینکه افرادی که در سالن نشسته اند شما را ببینند، پروژکتورها را روی شما تنظیم می کنند. در این حالت برای کسی که قبلا همیشه در تاریکی حرف زده این احساس بوجود می آید که در هاله نوری قرار گرفته است. این موضوع طبیعی است و اصلا چیز عجیبی نیست. چند لحظه ای طول می کشد تا چشم تان عادت کند و بعد متوجه می شوید که نفر بعدی هم که برای سخنرانی می آید، او هم به قول شما در هاله نور است. آیا این دلیل می شود که هر کسی که در هر جای دنیا سخنرانی می کند و زیر پروژکتور قرار دارد، برود پیش آقای جوادی آملی و این حرف ها را بزند؟ به نظر شما اگر هزار سال پیش پروژکتور اختراع شده بود هر سه ماه یک پیغمبر جدید ادعای نبوت نمی کرد؟ ضمنا این نکته را هم به شما تذکر بدهم که اصولا از چیزهایی مثل قرار گرفتن در هاله نور، امداد غیبی، دستی که یک دفعه شما را بلند می کند و یک جایی می گذارد و از این جور چیزها پیش هرکسی حرف می زنید پیش علمای اسلام که خودشان این کاره اند، از این حرف ها نزنید.
آقای احمدی نژاد
آنچه گفتم تذکراتی برادرانه بود، وگرنه می توانستم تذکراتی خواهرانه به شما بدهم.
امیدوارم در تبدیل ایران به یک ابرقدرت، تا قبل از نابودی کامل کشور موفق باشید.
ابراهیم نبوی
اردیبهشت هشتاد و پنج
اشتراک